گروه بینالملل مشرق- ساعتها برای برگزاری رفراندوم اسکاتلند به شماره افتاده است و بدون شک، بیشترین نگرانی از نتایج این رفراندوم را مقامات انگلستان دارند. اگر اسکاتلند بخواهد از بریتانیای کبیر جدا شود، صرفنظر از پرچم این کشور که باید تغییر کند، ساختار داخلی انگلیس و حتی جایگاه بینالمللی پادشاهی متحده بریتانیا به مخاطره میافتد.
خبرنگار مشرق در خصوص مسئله استقلال اسکاتلند و همچنین پیشینه جنایتهای انگلستان در ایران با دکتر "عباس سلیمی نمین" مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران مصاحبهای را انجام داده است که متن این مصاحبه به شرح زیر است.
ما یک استادی داشتیم در انگلستان در دوران دانشجویی، که استاد جامعهشناسی ما بود. انسان روشن و با مطالعهای بود. ایشان مطبوعات انگلیس را برای ما میآورد و نشان میداد که به چه شکل انگلیسیها در طول تاریخ اسکاتلندیها را تحقیر کردند و چگونه برای آنها جوک ساختهاند و چگونه آنها را با شیوههای مختلف تبدیل به یک ملت تحقیرشده کردند.
چهطور انگلیسیها میتوانند اسکاتلندیها را تحقیر کنند، در صورتی که اسکاتلندیها شریک و متحد انگلیسها بودهاند؟
درست است که به ظاهر، اسکاتلندیها با انگلیس شریک بودند، اما در واقع شریک نبودند. اسکاتلندیها در مباحث مختلف بینالمللی موضع متفاوتی داشتند، در واقع به عنوان شریک مساوی محسوب نمیشدند. شریک یعنی کسی که حق مساوی در مسائل داشته باشد. اسکاتلند هیچ وقت در طول تاریخ به این شکل نبوده است.
این را باید در نظر گرفت که یک زمانی ملتها بر این تحقیر فائق خواهند آمد. مهم نیست در این رفراندوم اسکاتلندیها موفق خواهند شد و به آن خواسته خود میرسند یا خیر، آنچه که مسلم است این است که ملتهای تحقیر شده به این نتیجه خواهند رسید که هزینه این استقلال را بپردازند. در این مسیر قرار گرفتهاند. قرار گرفتن در این مسیر گام بلندی است. یعنی قطعاً انگلیسیها حتی اگر بتوانند این رفراندوم را با فریب و حیله، تهدید و روشهای مختلف به نفع خود تمام کنند، اسکاتلندی امروز اسکاتلندی دیروز نخواهد بود. یک گام در مسیر استقلال برداشته و سطح مطالبات آنها افزایش پیدا کرده است، این مورد را انگلیسیها نمیتوانند متوقف کنند.
انگلیسیها همواره تلاش کردهاند در ملتهای تحت سلطه خود، نگذارند تا انسانهای برجسته رهبری آنها را به عهده بگیرند. انسانهای برجسته را یا حذف فیزیکی کردند، یا آلوده کردند یا ترور کردند یا به طرق مختلف حذف کردند. این یکی از مسائل جدی در بحث سلطه است.
بحث سلطه یک وجه آشکار و یک وجه پنهان دارد. ملت ایران این مسئله را به درستی درک کردند، خیلی از ملتهایی که سالیان دراز تحت سلطه انگلیس بودند به این شکل نبوده که اجازه دهند شخصیتهای پیشتاز و پیشاهنگ بتوانند جایگاه خود را پیدا کنند. این یکی از روشهای سلطه انگلیس بوده در تمام کشورها. اگر در ارزیابی شخصیتها به این جمعبندی میرسیدند که این شخص در آینده نزدیک برای آنها تهدید محسوب میشود، قطعاً برای حذف این شخص برنامهای میریختند. امیرکبیر را ترور میکنند، یعنی زمینه قتل امیرکبیر را فراهم میکنند. بعد "نوری" را سر کار میآورند که انسانی وابسته به حکومت انگلیس است، که اهداف انگلیس را دنبال میکند. چرا؟ برای اینکه وجود امیرکبیر را برای خود نوعی تهدید میدانند.
انگلیسیها شاید از 100 سال جلوتر سعی بر این دارند که این رفراندوم به نتیجه نرسد. پس اینگونه میتوان نتیجه گرفت که انگلیسها از سالها قبل تلاش کردهاند تا چنین رفراندومی به نتیجه نرسد.
قطعاً همینطور است. یک کشوری که میخواهد برای کشور دیگری برنامه استعمار بریزد، یکی از کارهایی که میکند این است که برنامه میریزند تا رهبران آن کشور را ضعیف کند. وقتی میخواهند اسکاتلند را تحقیر کنند و از منافع اسکاتلند بهره بگیرند، برای این مسائل باید برنامه داشته باشند و برنامه هم داشتهاند، همانطور که در رابطه با ایران داشتهاند. ما به عنوان یک ملت از گزند انگلیس دور نبودیم و این مسائل را با تمام وجود احساس کردیم. این مسئله در مورد اسکاتلند هم وجود دارد و همینطور سایر کشورهای مستعمره، بنابراین زمانی ملتها به این جمعبندی خواهند رسید که هزینه استقلال را بپردازند و بپذیرند که استقلال برای آنها بالاترین ارزش است. چون برای این ملتها استقلال ارزش است، طبیعتاً هزینه آن را هم خواهند پرداخت.
انگلیسیها از چه ترفندهایی برای بالا بردن هزینه استقلال در ایران استفاده کردند؟
ملت ایران زمانی که برای استقلال مصصم شد، انگلیسیها ترفندهایی به کار گرفتند که هنوز در مورد اسکاتلند انجام ندادهاند، چون هنوز به آن شکل احساس نگرانی نمیکنند. اگر ببینند تهدید در اسکاتلند جدی است، حتی هزینههای بیشتری را هم به این کشور تحمیل خواهند کرد. هزینه استقلال را برای ایران بیشتر کردند، مانند بمبگذاریها در مجامع عمومی که ایجاد وحشت کرد، مثل روشی که فرانسویها در الجزایر دنبال کردند و نتیجهبخش بود، یعنی ملت را به این جمعبندی رساندند که استقلال خوب است اما با چه هزینهای؟
همیشه کشورهای سلطهگر عامدانه هزینه استقلال را با انجام جنایتهای مختلف افزایش میدهند. این هزینه استقلال را آنچنان پر رنگ میکنند که برخی از عناصر سست به این نتیجه برسند که استقلال خوب است اما این هزینه را نمیتوان پرداخت کرد. در الجزایر خیلیها گفتند که این هزینه خیلی زیاد است و راضی شدند وضعیت موجود را تحمل کنند. چه کرده بودند؟ به دهکدهای رفتند و تمام اهالی دهکده را به بدترین و فجیعترین شکل ممکن به قتل رساندند تا وحشت ایجاد کنند که اگر ما در مسیر استقلال پیش برویم این صحنهها بیشتر پیش روی ما خواهد بود.
انگلیس بسیاری از ابزارهای خود را استفاده کرده، اما همه آنها را در مورد اسکاتلند به کار نگرفته است. انگلیس ابزارهای خیلی بیشتری دارد. کمااینکه در مورد ایرلند به کار گرفت. برای این که استقلال ایرلند شمالی را سرکوب کند این کار را کرد. بعدها مشخص شد بسیاری از بمبگذاریها در لندن، کار خود امآی6 بوده است. برای این که افکار عمومی را از استقلال ایرلند منحرف کند، خود دست به این فعالیتها میزد.
اینکه میگویند کار، کار انگلیسیهاست، به نظر شما تئوری توطئه نیست؟
تحلیلهای بعد از حوادث حاکی از آن است که کار خود انگلیسیها بوده است. امیرکبیر را انگلیسیها به قتل رساندند. بعد از تحقیقات مشخص شد که این قتل را انگلیسیها هدایت کردهاند. آدم خود را هم بعد از امیرکبیر روی کار آوردند، یعنی امیرکبیری که در برابر بیگانه موضع داشت و بر خلاف انگلیسیها که میخواستند ملت ایران را تضعیف کنند، این آدم کنار رفت و یک مهره انگلیسی روی کار آمد.
انگلیسیها در دوره قاجار برای تضعیف ملت ایران برنامه داشتند. یا قحطی به وجود میآوردند، یا جریانات تجزیهطلب را ایجاد میکردند، تمام کارهایی که میکردند با هدف تضعیف ملت ایران بود. امیرکبیر آمده و در مکانی قرار گرفته که میخواهد ملت ایران را تقویت کند، هم به لحاظ سواد، هم به لحاظ سیستم اطلاعاتی رشد بدهد و غیره. وقتی که این آدم را حذف میکند، ما نمیتوانیم انکار کنیم، اینها واقعیات تاریخی است.
حتی بسیاری از این توطئههای انگلیسیها هنوز هم برای ما مشخص نیست. کما اینکه اسناد آنها گواه بر این قضیه است. اخیراً اسنادی که منتشر کردند، بسیاری را رویش با قلم پررنگ کردهاند، یعنی الآن هم به ما اطلاعات نمیدهند. اگر به ما اطلاعات دهند جنایتهای آنها خیلی بالاتر از این حرفهاست. این مسائل بسیار مهم است. نشان میدهد که برخلاف برخیها که میخواهند ما را از تحقیق در این زمینه بازدارند، اتفاقاً باید این تحقیقات صورت بگیرد، چون اطلاعات ما در این زمینه بسیار ناچیز است.
پس با این اوصاف، مردم ایران و مردم اسکاتلند نقاط اشتراک زیادی در برابر انگلیسها دارند.
بله. مردم ایران با مردم اسکاتلند مشترکات زیادی برای نفرت از انگلیسیها دارند. اسکاتلند هم یک کشوری است که مخالف انگلیسیهاست، با بسیاری از اهداف سلطهطلبانه انگلیس موافق نیستند، یعنی به هیچوجه در مسائل و جنایاتی که انگلیسیها در طول تاریخ سلطهگری خود داشتند همکاری ندارند. اسکاتلندیها در این قضیه به دلیل اینکه خودشان احساس میکنند که مورد ظلم انگلیس واقع شدند، با دیگر کسانی که مورد ظلم واقع شدند یک نوع احساس همدردی دارند. علت این که اسکاتلندیها در بحث فلسطین و غیره موضع متفاوتی دارند همان حس همدردی این کشور است.
استقلال اسکاتلند از انگلیس چه تبعاتی میتواند برای دولت لندن داشته باشد؟
اسکاتلند اگر استقلال پیدا کند، خیلی از معادلات بینالمللی را خراب میکند. یعنی میتواند یک روند جدیدی در ارتباطات بین کشورهای آن طرف و این طرف ایجاد کند. در شرایط فعلی، بریتانیا که شامل اسکاتلند هم میشود در سازمان ملل و شورای امنیت حق وتو دارد، بدون اسکاتلند معلوم نیست که بتواند عضو این شورا بماند.
یعنی حضور انگلیس در شورای امنیت هم زیر سوال میرود؟
بله، و خیلی جاهای دیگر این اتفاق می افتد. اگر اسکاتلند مستقل شود، آیا ملکه باید فرماندار تعیین کند و به اسکاتلند بفرستد، همان طور که به کانادا و استرالیا می فرستد؟ جزئیات این مسئله مشخص نیست. اولا اسکاتلند تصمیم می گیرد که مستقل شود. پس بایستی بیایند و هیات هایی را تشکیل دهند که این استقلال چگونه است و چه چیزی از شمال به جنوب می آید و چه چیزی از جنوب به شمال می آید، خود این مسئله زمان می برد.
اسکاتلند که الان گفته است که می خواهد جدا شود، چگونه این مسئله اتفاق می افتد؟ باید توافقی صورت گیرد. این نکته مهمی است. چهارچوب این توافقات و سیستم پنهان از نظر مردم، آشکار خواهد شد. هم اکنون سیستمی انگلیسی ها در نیوزلند و استرالیا و کانادا بنا کردند که نه با دموکراسی و نا با حقوق انسان ها می خواند، اما کمتر ملت ها راجع به آن اطلاعاتی دارند. این قضیه پنهان شده است، مانند همان بحث فرماندار. تعیین فرماندار کانادا به دست انگلستان چه نوع دموکراسی است؟ فرماندار می تواند تمام ملت کانادا را از بین ببرد. یعنی سیستم پارلمانی را از بین ببرد. بنابراین بحث اسکاتلند پمپاژ اطلاعات خواهد بود به ملتها.
پله دوم برای اسکاتلند این است که اگر رفراندوم را پیروز شوند، بایستی رفراندوم دومی هم فوری انجام شود. برای رفراندوم دوم باید مردم اسکاتلند رای دهند، که آیا استقلال جمهوریتی می خواهند یا استقلال وابستگی می خواهند. استقلال وابستگی یعنی این که من مستقل هستم، اما جزو کشورهای مشترکالمنافع هستم، ملکه را به عنوان ملکه خود قبول دارم، پادشاهی انگلیس را قبول دارم.
در مورد ملکه نکته ای را عرض کنم این که ملکه، امروز پوشش نظام سرمایه داری کثیفی است که در انگلیس حکم فرماست. یعنی ظاهر آراسته و مسائل خانوادگی و این بحثها، این ظاهر مسئله است، باطن قضیه چیست که بسیار هم خباثت آمیز است؟ خانواده سلطنتی نمادی است برای سلطه بر بسیاری از کشورها. ظاهر قضیه این است که ملکه ای وجود دارد که کاملاً مشخص است کیست و خانواده ای تاریخی هم دارد و فرماندار را در نظام سرمایه داری انگلیس تعیین می کند. اما فرمانداری که در کشورهای به ظاهر مستقل، مانند کانادا و استرالیا، حکومت میکند در واقع یک مکانیسم ضد مردمی است.
این مکانیسم، نظام سلطه را نگه داشته است. زمانی که مشاهده کرده حرکات مردم در جهت استقلال است، از آفریقا گرفته تا آمریکا، همه می خواهند تا مستقل شوند، انگلستان گفته است که مستقل بشو، اما من در قالب دیگری استعمارت میکنم. به این شکل که با هم کشورهای مشترک المنافعی را تشکیل دهیم. کشورهای مشترک المنافع چه کارهایی انجام میدهند؟ چه امتیاز مشترکی کانادا با پاکستان یا با یک کشور آفریقایی دارد؟ این موارد تماما تئاتری است شبیه آنچه که خاندان سلطنتی انگلیس در رابطه با این کشور دارد بازی میکند. فقط در مورد کشورهای مشترک المنافع دارد همان بازی را به شکلی دیگر میکند.
در هر صورت، بلافاصله بعد از این رفراندوم، انگلیسی ها همان کاری که با استرالیا انجام دادند، انجام می دهند، کاری میکنند که افتضاح به بار میآید و با تمام ادعاهای انگلیسی ها در تقابل است. این ها ادعا می کنند که ما حقوق ملت ها را به رسمیت می شناسیم، با این حال، تمام ادعاهای این ها یک استعمار جدیدی است که هنوز برای مردم کشف نشده است. ماهیت آن مکانیسمی است که ایجاد کرده اند و در قالب آن ظاهرا پارلمان هست و مردم، خود برای خود تصمیم می گیرند ولی باطن آن چیست؟ همان سلطه است که به شکلی مدرن پیاده شده است. اما شناخت این سلطه جدید با اسکاتلند کلید خواهد خورد.
البته مهم این است که اسکاتلند از این تهدیدها نترسد. من معتقد هستم تمام این تهدیدهایی که مطرح شده است، واهی است، یعنی مردم اسکاتلند می توانند بر تمام این مسائل به سهولت فائق بیایند. این تهدیدات فقط جو روانی است که اراده ملت را از درون سست کنند. اگر اسکاتلند استقلال پیدا کند ششمین یا هفتمین کشور ثروتمند جهان می شود.
اگر امکان دارد مقداری هم راجع به منابع ثروت اسکاتلند صحبت کنید. نفت برنت در اسکاتلند است. منابع و مزیت هایی که اسکاتلند از لحاظ اقتصادی نسبت به انگلیس دارد چه چیزهایی است؟
الان یکی از هراسهایی که انگلیس نسبت به این مسئله دارد، نفت برنت است. الان می گویند که شما داد و فریاد می کنید که ما نفت برنت داریم، نفت برنت بزودی تمام خواهد شد. بله تمام میشود، ولی چه زمانی به اتمام خواهد رسید؟ چاه نفت ایران هم تمام خواهد شد، ولی چه زمانی؟ این نفت چه اثری در دوران فعلی خواهد گذاشت یا در دوران آینده دارد؟
انگلیسیها به دنبال ایجاد هراس هستند. واگرنه اسکاتلند امروز می تواند روی پای خود بایستد و یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان باشد. 6 میلیون نفر جمعیت دارد، و از همه مهمتر عمل و تکنولوژی درجه یک جهانی را داراست. انگلستان از استقلال اسکاتلند می ترسد، نه این که تکه زمینی را از دست میدهد، البته برای انگلیس زمین هم مهم است، اما اسکاتلند به لحاظ اقتصادی، دامداری و کشاورزی اهمیت بسیاری دارد. به دلیل موقعیت جغرافیایی، بخصوص در دامداری قابل مقایسه با انگلیس نیست. منابع آبی فراوانی هم دارد و بسیار سرسبز است. این است که انگلیس متاثر از استقلال اسکاتلند است. نه به خاطر خاندان سلطنتی، و نه چیزهای دیگر، به خاطر اینکه اسکاتلند در آینده "جمهوری" خواهد شد.
قدرت اقتصادی اسکاتلند در آینده به گونه ای خواهد بود که معادلات را تغییر می دهد، البته اگر بگذارند. قطعا چالش به وجود خواهند آورد. ولی به نظر من چون اسکاتلند این توانمندی را دارد، و از ارتباطات می تواند بهره بگیرد، همان امکانات انگلیس را خواهد داشت بعلاوه این که ملت ها با آن حس مشترک و همدردی دارند، یعنی خود ایران با اسکاتلند این حس را خواهد داشت، و میتوانند با هم همکاری کنند. ضمن این که جبهه مقابل نظام سلطه در کشورهای مختلف تقویت شده است، مانند ایران و متحدین ایران در منطقه و سایر ملت ها می توانند متحد اسکاتلند شوند.
نکته مهمی را عرض کنم درباره سیاست ایران راجع به مسئله ای به این مهمی که تمام کشورهای مطرح دنیا درباره آن موضع دارند. اولا که موضع ما چگونه باید باشد، دوماً که چرا ما موضعی را اعلام نکرده ایم. علت این که موضع نداریم این است که یک بیماری وجود دارد که در دیپلماسی ما حاکم است. دستگاه دیپلماسی ما حاضر به سرشاخشدن با غرب نیست. ما زمانی دیپلماسی موفقی خواهیم داشت که از همه برگ ها حتی در مذاکره استفاده کنیم، اگر از اسکاتلند به عنوان یک برگ برنده می توانیم استفاده کنیم، باید استفاده کنیم.
مشکلی که ما داریم، دیپلماسی ما در این زمینه آلوده است، آلوده به آن شیوه های مختلفی که انگلیسی ها به کار می گیرند. انگلیسی ها فقط تهدید نمی کنند، تطمیع هم می کنند، این مطلب در دیپلماسی ما آلودگی های زیادی بوجود آورده است. یعنی بسیاری از دیپلماتهای ما احساس تعلق خاطر و دین می کنند، به افراد و نهادهای مختلف و وابسته هستند.
انگلیسی ها با ابراز تهدید و تطمیع، یک سستی در دیپلماسی ما ایجاد کردهاند. تهدید که مشخص است که اگر یک گام از این بیشتر بردارید، فورا اخراجتان می کنیم، یک دیپلمات ما که میخواهد به آن جا برود و پولی برای خود جمع کند، حقوق ارزی بگیرد، این به ضرر اوست که انگلیسی ها او را به عنوان فرد نامطلوب بدانند و او را اخراج کنند. دیپلماسی ما از این جهت به دنبال این نبوده که چطور از اسکاتلند استفاده کند.
ما از نظر تاریخی با اسکاتلند حس مشترک زیادی داشتیم و داریم، اما از نظر دیپلماسی در اسکاتلند کار کرده ایم؟ به هیچوجه. در حالی که باید دیپلماسی ما در حالی که می بیند آن ها از منافقین و گروه های مختلف استفاده می کنند، از جندالله استفاده می کنند، ما هم ارتباط با اسکاتلندیها برقرار کنیم. باید به آنجا سفر کنیم و دیپلماتهای ما در آن جا حضور داشته باشند.
آخرین باری که ما یک نماینده در اسکاتلند داشتیم چه زمانی بوده است؟ اصلا نداشتهایم. سرزمین به آن بزرگی، تعداد ایرانی هایی که در آنجا مشغول به تحصیل بوده اند را حساب کنید، اما ما هیچ وقت حتی قبل از انقلاب از شهر "بیرمنگام" آن طرف تر نرفته ایم. حتی اعلام موضع هم الزاما تمام بحث من نیست. بحث این است که امروز اسکاتلند برای ما روشن باشد، و ما بدانیم با این پدیده چگونه می توانیم تعامل کنیم. اصلا وارد این مسائل نمی شویم چون انگلیسی ها به ما فهمانده اند که این خط قرمز ماست.
من در سفارتخانه لندن سخنرانی داشتم. گفتند که برای کارمندان هم سخنرانی داشته باشیم که قبول کردیم. در آن جا گفتم که شما می توانید انگلیسی ها را از این خصومت علیه ایرانیان باز دارید که بدانند کارشان هزینه دارد. شما امروز به انگلیسی ها فهمانده اید که خصومت آن ها با ما برای آن ها هزینه ای ندارد. زمانی که من به شما توهینی میکنم اگر بلافاصله شما متقابلا نسبت به من موضع بگیرید، من در رفتارم دقت بیشتری خواهم گرفت. ولی وقتی ببینم که با توهین به شما هیچ هزینه ای به من تحمیل نمی شود جسارت بیشتری در این قضیه از خود نشان می دهم. وقتی که آن ها از گروه تروریستی در ایران حمایت می کنند، چرا شما با "شینفن" ارتباط برقرار نمی کنید. "شینفن" یک گروه سیاسی است، چرا از این گروه دعوت نمی شود که به ایران بیاید.
پس مکانیسم های انگلیسها واقعا شناخته شده نیست، حتی برای خود ما که در عرصه رسانه فعالیت میکنیم. چگونه آلوده می کنند و چگونه به خدمت می گیرند، و چگونه دستی را قلم می کنند، این مکانیسم ها را نشناختیم و درباره آن نیز هیچ فعالیتی نمی کنیم؟
انگلیس بیشترین جنایت را در ایران دارد و ما باید بیشترین شناخت را در رابطه با آن داشته باشیم، اما نداریم. سفارتخانه های ما را کاملا منفعل کردند. شما از سفارتخانه ها بپرسید، چند بار به اسکاتلند رفتهاند. برای مأموریت، نه برای تفریح. یعنی دیپلمات ما برای شناخت به اسکاتلند رفته باشد و گزارشی ارائه داده باشد، و امروز که بحث اسکاتلند مطرح می شود، وزارت خارجه، مطبوعات را تغذیه کند. به آن ها اطلاعات بدهد، بگوید که بافت داخلی اسکاتلند، ضعف ها و قدرت های اسکاتلند به این شکل است.
من در صدا و سیما جلسه ای داشتم که گفتند ما هیچ چیزی راجع به اسکاتلند نمی دانیم. صدا و سیما هیچ چیزی نمیداند! خب چه کسی باید صدا و سیما را تغذیه کند؟ وزارتخانه ما "ضعیف" عمل نمی کند، بلکه "بد" عمل می کند. در مورد بحث اشغال سفارت ایران در سال 59، وزارت خارجه این پرونده را سعی کرده سرپوش رویش بگذارد، حتی با هزینه تحقیر خودشان. وقتی شما از حقوق یک دیپلمات دفاع نمی کنید، خود را تحقیر می کنید.
انگلیسی ها چرا از حقوق یک انگلیسی دفاع می کنند، به خاطر این که اقتدار خود را بالا می برند و هویت خود را بالا می برند. از این طرف وزارتخانه ما یک ریال برای دیپلمات هایی که در انگلیس شهید یا زخمی شدند پول نگرفتند. دکتر "افروز" تیر خورد، ما دو شهید دادیم، ولی یک ریال غرامت نگرفتند. وزارت خارجه، عمدا پرونده را بست، چرا؟ اگر که باز می گذاشت ملت ایران مکانیسم های انگلیس را می شناخت. در قضیه سفارت ایران، انگلیسی ها مدارکی را علیه خود به صورت غیر عمد نشان دادند، برای این که این مسئله برای افکار عمومی آشکار نشود پرونده آن را بستند. باید این موارد را بشناسیم که چگونه انگلیسی ها کاری می کنند که خود این آقایان می شوند عامل انگلیس.